اکبر میثاقیان با بیش از نیم قرن حضور در فوتبال ، یکی از قدیمی ترین فوتبالی های ایران هست که در 69 سالگی هنوز شور و شوق خودش را از دست نداده است. آن مرد که زیر باران هم با پیراهن آستین کوتاه به هدایت تیم های متعددش پرداخته، حالا بار دیگر به فوتبال گیلان برگشته است. اکبر آقا در دوره سربازی با ملوان بود که چهره شد و حالا شاید با یک تیم دیگر در فوتبال گیلان به کار خود پایان دهد. خودش که گفته بود بعد حضور داماش در لیگ برتر به بازنشستگی فکر می کند. او عهده دار تیمی شده که فراز و نشیبهایش شباهت زیادی به خودش دارد.
حضور یک زن در تمرین یک تیم فوتبال جذابیت های خاص خودش را دارد که برای کمتر کسی امکان پذیر بوده است. میثاقیان من را به واسطه نام پدرم میشناخت و همین شرایط حضورم را در رختکن داماش فراهم کرد. پدرم استاد بهرام نوایی با نیم قرن حضور در روزنامه کیهان ورزشی برای اهالی فوتبال نامی آشناست. 9 سال از درگذشت او می گذرد و همچنان احترام فوتبالی ها را به او بارها مشاهده میکنم. او می گفت « حضور مربیان و بازیکنان توانمند این قدرت را دارد که به غنای ورزش گیلان میافزاید و باید چهره ها را مورد حمایت خود قرار داد.» یکی از همین چهره ها اکبر میثاقیان است.
سرمربی فعلی داماش، اهل مصاحبه نیست. جملات را تند و کوتاه میگوید و چندان در پی قشنگ کردن کلمات هم نیست. ولی در همین حرفهای کوتاه چند تیتر خوب به ما میدهد.
با تیم «پله» شروع کردم و ده هزار تومان گرفتم
می گوید فوتبال را از تیم «دیهیم» یا به قول خودشان «پله» آغاز می کند. سال 50 پله به ایران آمد و اسم تیم را هم به افتخارش گذاشتند «پله» ! در آن زمان که فوتبال را شروع کردم ده هزار تومان به من دادند که پول کمی نبود و همه را به برادرم در گنبدکاوس دادم که کاسبی راه بیندازد. بعد به تاج و شاهین رفتم وبعد از آن برای ازدواج و تشکیل خانواده به مشهد برگشتم و پیراهن ابومسلم را پوشیدم. جایی که با مربیگری عباس رضوی امثال مجید تشرفی، مسیح مسیح نیا، محمود ابراهیم زاده و مهدی عسگرخانی بازی می کردند و من مدافع راست تیم بودم.
«اکبر اوتی» چگونه متولد شد؟
آن سال با ورود استفان کولسکوی رومانیایی در اوسط فصل، ابومسلم اوج گرفت و در پایان در رده پنجم هم قرار گرفت. یکی از عوامل درخشش را به اوت دستی های اکبر میثاقیان نسبت میدهند. او که با حضور مربی رومانیایی به مرکز دفاع منتقل شده بود، با پرتاب های اوت بلندش مجید تشرفی و محمود ابراهیم زاده را در موقعیت گل قرار می داد و بارها ابومسلم از این مسیر به گلزنی رسید. خودش این لقب را دوست دارد و می گوید« این نشان می دهد همه فوتبالم یادشان مانده است و این به نظرم مثبت است»
ملوان سی هزار تومان پیش پول داد و ماهی ده هزار تومان
درباره حضورش در ملوان میگوید« سال 56 مشمول خدمت بودم. آقای صالح نیا با من صحبت کرد. من با پیش قرارداد 30 هزار تومانی و ماهی ده هزار تومان ملوانی شدم. خیلی سریع هم رفیق گرمابه گلستان غفور جهانی و عزیز اسپندار شدم. فوتبالم یاد انزلی چی ها ماند که حتی موقع بازی خداحافظی من از فوتبال که بین دو تیم ابومسلم و تیم ملی فوتبال ایران برگزار شد سیروس قایقران در آن بازی کرد.»
ملوان در سالی که میثاقیان به آن پیوسته بود یک تیم فوق العاده تبدیل شد و در پایان رتبه سوم ایستاد. آن ها تنها سه امتیاز با تیم صدرنشین فاصله داشتند. اینجا دیگر با بازیسازی و ارسالهای علی نیاکانی کمتر نیاز به اوت دستی های میثاقیان بود. مخصوصا آن که غفور جهانی و عزیز اسپندار در اوج آمادگی بودند . میثاقیان با منوچهر ناوران، پیشگاه هادیان و رضا ویشگاهی خط دفاع مستحکمی را ایجاد کردند.
ابومسلم را از نو ساختم
میثاقیان بعد از انقلاب به تهران برگشت و از استقلال پیشنهاد داشت اما بخاطر شرایط مالی حاکم در آن تایم و شرایط آن زمان که فوتبال خاصی برگزار نمیشد به توافق نرسید و به بوتان تیم اولش برگشت و در سال 65 دوباره به مشهد رفت و تیم ابومسلم را سر و سامان داد. خودش میگوید « وقتی به مشهد برگشتم، دیگر چیزی از باشگاه سابق نمانده بود. ما تیم را درست کردیم و سال 70 در لیگ آزادگان حضور داشتیم.»
حضور در ابومسلم سالهای صعود و سقوط میثاقیان بود. او با تیمی کم بنیه سقوط کرد و دوباره آن را به لیگ آزادگان برگرداند تا با حضور بازیکنانی چون عبدالجلیل گل چشمه که از کارگری به فوتبال رسیده بودند تیمی سختکوش را به فوتبال معرفی کند. شکست استقلال سال 77 در تهران بار دیگر یاد ابومسلم و گربه سیاه بودنش را زنده کرد.
مردم می گفتند کی از برج میلاد خودت را پرت میکنی!
برای اهالی فوتبال در سالهای اخیر میثاقیان بیشتر با صعود تیم های لیگ یکی و ماجرای برج میلاد آشنا است. او قول داده بود راه آهن در لیگ برتر باقی می ماند و به صورت اتفاقی گفت که اگر سقوط نکردیم از برج میلاد خودش را پایین می اندازد.
او درباره خاطرات آن روزها می گوید « خانه ما همان حوالی برج میلاد بود. مردم من را می دیدند و می گفتند کی خودت را پرت می کنی! ولی خدا یاری کرد و در لیگ باقی ماندیم.» تیم فوتبال راه آهن تهران با پیروزی مقابل فولاد خوزستان در بازی نهایی پلی آف سال 86 در لیگ برتر باقی ماند. قبل از بازی تماشاگران فولاد پلاکاردی در دست داشتند که رویش نوشته بود « سلام برج میلاد به اکبر میثاقیان!» او می گوید « شرایط سختی بود. حرفی که میزدم بیشتر برای جریحهدار شدن غیرت شاگردانم بود و دوست داشتم از لحاظ روانی طوری بچههای راه آهن را تحریک کنم که آنها حرکتی کنند. این شوک نتیجه داد و تیم راه آهن در لیگ برتر ماند. شاید اگر این حرفها مطرح نمیشد و من چنین مسائلی را مطرح نمیکردم تیم ما به راحتی سقوط میکرد»
امیدوارم نمیرم و صعود داماش را ببینم!
برای اکبر میثاقیان که با تیمهای مختلفی صعود وسقوط را تجربه کرده است، سرنوشت داماش بی شباهت به دوران فوتبالی خودش نیست. لاجوردی پوشان رشتی به عنوان یک تیم «آسانسوری» شناخته می شود و صعود وسقوط بسیاری را دیده است و پربیراه نیست که بگوئیم مثل میثاقیان بدشانس نیز بوده است. آن ها زمانی که یک تیم نسبتا قدرتمند در لیگ برتر بودند با مشکل مالکیتی شرکت امیرمنصور ایرانیان از سطح برتر فوتبال ایران سقوط کردند. یک بار دیگر هم که در لیگ یک حضور داشتند به دلیل مشکلات مالی و نپرداختن هزینه تیمی که قبلا خریداری کرده بودند دوباره به دسته پائین تر نزول کردند. اتفاقاتی که عدم توجه مسئولین گیلان و البته نقش و رابطه برخی مسئولان وقت فدراسیون هم برای حضور تیم های دیگر در آن تاثیرگذار بود. حالا میثاقیان برگشته و به نوعی دوست دارد فوتبالش را در همینجا تمام کند. میگوید « خانم نوایی، نمیرم داماش را به لیگ برتر ببرم و بعد از مربیگری خدا حافظی کنم، کار آسانی نیست اما تنها هدف من است »
پایان مصاحبه یاد بهرام نوایی را هم زنده می کند و میگوید « پدرتان خیلی از من حمایت کرد. در انزلی که آمدم بچه ها را نمی شناختم. آقای نوایی واسطه خوبی برای دوستی من با بازیکنان ملوان بود. زود بود که از کنار ما رفت. امیدوارم شما هم موفق باشید و راه پدر را به خوبی ادامه دهید. »
برچسب ها :
فوتبال گیلان
داماش
ملوان
ابومسلم
اکبر میثاقیان