بابی رابسون پیشترها دو بار پیشنهاد رهبری بارسلونا را رد کرده بود. بار اول برای وفاداری اش به ایپسویچ و بار دوم برای وفاداری اش به تیم ملی انگلیس. ولی سومین پیشنهاد را رد نکرد، پذیرفت. او آمیخته به نوعی خوش بینی تصور می کرد کارنامه حرفه ای اش احترامی در اسپانیا برایش به ارمغان آورده، ولی حقیقت این بود هر مربی که پس از یوهان کرایف پا به نوکمپ می گذاشت برابر کوهی قرار می گرفت بالا نرفتنی، قاه ای فتح نشدنی. رابسون بعدها پذیرفت " سایه بلند کرایف در روزهای نخستین رهایش نکرد". قرارداد رابسون جوری نوشته شده بود که مقامات باشگاه می توانستند هم او را به عنوان مربی روی نیمکت بنشانند یا در پست مدیر فوتبال باشگاه قرارش دهند. حقیقت این بود رابسون برای آنها نخستین ضربه خور برای رویارویی با ضربه های روانه شده به سوی باشگاه پس از رفتن کرایف بود، نه بیشتر.
بارسا در آن فصل هم جام در جام اروپا را فتح کرد و هم جام حذفی را و در لیگ فقط با دو امتیاز کمتر از رئال مادرید که چهارده بازی کمتر از بارسا انجام داده بود در رده دوم ایستاد. با این وصف رابسون را کنار گذاشتند و یک هلندی، لویی ونگال را جایش قرار دادند. شاید مسئله شیوه بازی هم بود، با این وصف کسی نمی توانست دنباله رو کرایف شود. هریستو استویچکف مهاجم بلغاری تیم گفته "... رابسون بیشتر به بازی با قلب اعتقاد داشت، همین طور با درگیری های تن به تن. در حالی که یوهان بیشتر به توپ و فضا اعتقاد داشت. فوتبال رابسون مبتنی بر درگیری از ته قلب بود". بنابراین حتی وقتی بارسا 0-6 رایو وایکانو را له کرد رسانه های اسپانیایی او را کوبیدند. رابسون هرگز به راز و رمز سوی دیگر زندگی در نوکمپ دست پیدا نکرد. می گفت "... حال و هوای نوکمپ سیاسی بود و من از آن حیوان های سیاسی نبودم". ولی و در کنار همه اینها رابسون نوعی آنتی تز را هم به بارسلونا تزریق کرد. وقتی پا با نوکمپ گذاشت مترجم مو مشکی تیزبین و شادابی همراهی اش می کرد. مترجمی به نام ژوزه مورینیو که از همان روز اول نشان داد شخصیتی بیش از یک مترجم دارد. پرتغالی سی و سه ساله ای بزرگ شده در محیط های فوتبالی. عموی بزرگش رئیس باشگاه ویتوریا ستوبال بود و پدرش دروازه بان بود.
رونالدو برزیلی در تابستان 1996 با بیست میلیون یورو از پی اس راهی بارسلونا شده بود. پسرک نوزده ساله ای که در همان سن و سال یکی از بهترین مهاجمان جهان بشمار می رفت. انتقال رونالدو تا حدی پوپولیستی هم بود و می خواست جلوی شورش های ناشی از خلاء کرایف را بگیرد، ولی هیچ کسی و هیچ چیزی نمی توانست جای یوهان را بگیرد. ماموریت رابسون، "ماموریت ناممکن" بود. رابسون در مقایسه با کرایف، بیش از حد سنتی به نظر می رسید و نمی توانست برخلاف کرایف دیدگاه هایش را واضح ابراز نمی کرد. مورینیو بود که کنار رابسون نقش "مکمل افزودنی" را داشت و واضح حرف می زد. استویچکف می گفت "... به مورینیو نگاه می کردم. از اون آدمایی بود که همه چیز را زیر نظر داشت، رختکن ها، اتوبوس، رفت و آمد ها. دوست داشت همه چیز صد در صدی باشد. ژوزه شخصیت قوی داشت".
پپ گواردیولا و مورینیو در آن دوران رابطه صمیمانه ای داشتند. پپ بود که وقتی نیمکت نشینان بیلبائو در سن مامس به سوی مورینیو هجوم بردند برابرشان ایستاد. صحنه های پس از پیروزی بارسا برابر پارس سن ژرمن در فینال جام در جام اروپا نشان می دهند پپ چگونه با دیدن مورینیو که به سویش می آید لبخند زده و با انگشت نشانش داده. صحنه ای بازتابنده محبت و احترامی متقابل.
مورینیو در آن دوران واسطه مراوده اش با بازیکنان و خصوصا گروه موسوم به "دار و دسته چهار نفره" شد: گواردیولا، لوییز انریکه، سرجی و آبلاردو. رابسون در توصیف گواردیولا می گفت "...یکی از او ماهی های بزرگ بود، یک بازیکن بسیار خوب. می گفت چه جوری بازی کنیم یا نکنیم. او در هر زمینه ای حرفی برای گفتن داشت. ژوزه می دانست پپ در باشگاه شخصیت مهمی دارد و می گفت باید به او نزدیک شوم و نزدیک هم شد. ژوزه و پپ مراوده صمیمانه ای داشتند". گواردیولا بعدها در خاطراتش تحت عنوان "مردم من، فوتبال من" گفت بازیکنان سرانجام پس از سه چهار ماه دریافتند دیدگاه های رابسون چه بوده، زمانی که کسب عنوان قهرمانی لیگ دشوار شده بود. چنان که در نیمه دیدار با بتیس در فینال جام حذفی 1997 که بازی 1-1 بود، بازیکنان طی سخنان شان با رابسون و مورینیو به تمرکز حمله های از جناح چپ دفاع بتیس اشاره کردند و رابسون شاید از سر ناتوانی و شاید هم برای بالا بردن اعتماد به نفس بازیکنانش پیشنهادشان را پذیرفت. آن چه که به پیروزی 2-3 بارسا در وقت اضافی انجامید.
رابسون سرانجام در باتلاق سیاست های بارسا غرق شد. احتمالا در انگلیس او را برای فتح جام در جام و جام حذفی "قهرمان بی بدیل" می خواندند. چنان که کسب نود امتیاز در لیگ در هر فصلی جز آن فصل می توانست بارسا را قهرمان کند. ولی سرنوشت رابسون از پیش تعیین شده بود. او چند روز پس از فتح جام حذفی کنار گذاشته شده و فن گال جایش را گرفته بود.
فن گال می گفت "... رابسون یکی از مربیان نمونه ای انگلیسی بود. الهام بخش بازیکنانش بود، پدرشان، ولی مدیران بارسا تحت تاثیر رینوس میشل و کرایف قرار داشتند".
منبع :
ورزش سه
برچسب ها :
حمیدرضا صدر
بارسلونا